۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه

شعری برای بهنود


بدنت را می لرزاند باد
و چه آرام به رقص آمده است
و نسیم
یادمان می آرد
که سحر آمده است
چشم هایم پر از اشک شدند
چه که در روشنی صبح امروز
رنگ خون می بینم
بارها لرزش پاهای تو را
چشم بی سوی ستمگر اینجا
پای این چوبه تماشا کرده است
و جنایت را او
با چه لبخند کریه
نفی و حاشا کرده است
بدنت را می لرزاند باد
پای آن چوبه ولی
لرزش پای تو بسیار
غم انگیز تر است
پاسخ کوتهی ما این بود
خوش بخوابی بهنود

انتشار از کمیته گزارشگران حقوق بشر
http://chrr.us/spip.php?article6208

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر